16
05
2014
امروزه رسانههای اینترنتی و آنلاین به یکی از پر مخاطبترین رسانهها در دنیا تبدیل شده اند و برخی بر این باورند که این رسانهها میتوانند در آینده نزدیک رسانههای چاپی را از گردونه رقابت بیرون کنند، گرچه امروز اینطور به نظر میرسد که چنین اتفاقی کمی دور از دسترس باشد و رسانههای چاپی کماکان اثر گذاری خود را حفظ کرده اند. اما در میان رسانههای آنلاین وبلاگها که در سالیان گذشته بسیار اثر گذار و پر شور ظاهر شده بودند این روزها با فعالیت گسترده کاربران در شبکههای اجتماعی و به وجود آمدن سایت های بیشمار خبری، تحلیلی، اطلاع رسانی و … وبلاگها و وبلاگ نویسان دوران کم فروغی را پشت سر میگذارند.
اما با وجود این حجم از سایتهای پر محتوا پس دیگر چه لزومی دارد که ما وبلاگ بنویسیم؟ از نظر من هدف اول سایتها جذب مخاطبان بیشتر، اثرگذاری بیشتر و به دنبال آن درآمد بیشتر است و برای رسیدن به این هدف نیاز دارند تا مطالب بیشتر و مخاطب پسندانهتری نسبت به رقبایشان منتشر کنند و بدین منظور خیلی وقت ها ممکن است کیفیت را فدای کمیت کنند و برای مطالبی که قرار است منتشر کنند کم تر زمان بگذارند و گاه نیز ممکن است جهت گیری های خاصی به نفع جریانهای خاص و یا شرکتهای بزرگ داشته باشند که آنها را از نظر مالی تامین میکنند.
از طرفی احساس میکنم یک وبلاگ نویس میتواند هدف اصلی اش درآمد بیشتر نباشد و یا اصلا هدفش درآمد نباشد و بیشتر میتواند برای دغدغههای شخصیاش بنویسد و از این رو برای هر یک از مطالبی که مینویسد زمان بیشتری نیز صرف میکند و درباره آنها بیشتر فکر و مطالعه میکند و خیلی وقتها میتواند مسائلی را ببیند و درباره اش نظر بدهد که دیگران آنقدر که درگیر موضوعات روتین شده اند به آن توجه نمیکنند.
کمتر بنویسیم ولی بنویسیم!
همچنین به اعتقاد من نیاز نیست که یک وبلاگ هر روز آپدیت شود و مطلب داشته باشد و شاید این طور بهتر باشد که هر زمان وبلاگ نویس احساس کرد حرفی برای گفتن دارد و زمان برای نوشتن یک مطلب خوب دارد قلم به دست شود و خوانندگان هم از طریق فید RSS، خبرنامه ایمیلی و شبکههای اجتماعی از مطالب تازه اش آگاه شوند. اگر این طور به وبلاگ نویسی نگاه کنیم شاید دیگر پس از مدتی وبلاگ نویسی، کسی خسته نشود و همانطور که وبلاگ نویسی تداوم پیدا میکند همانطور هم برای وبلاگ نویس لذت بخش تر میشود و میتواند با کیفیت بیشتر برای خودش و خوانندگان خاص خودش بنویسد حداقل از کاری که میکند لذت بیشتری میتواند ببرد.
اگر با چنین نگاهی وبلاگ نویسان در یک حوزه رشد و فعالیت کنند میتوان امید داشت که روز به روز محتوای خلاقانه تر و مفید تر با تفکرات گوناگون در وب تولید شود و این حتما میتواند به پویا تر شدن و پیشرفت وب ایرانی و فارسی کمک کند .
15
01
2014
چندی پیش مطلبی با عنوان «عکس زیبا و جالب از آمریکای زمستانی» در وبلاگ وزین یکپزشک منتشر شد که مرا بسیار به فکر فرو برد و بهانه ای شد برای نوشتن مطلبی که مدت ها بود قصد نوشتنش را داشتم. ابتدا بگویم که یکپزشک بسیار سایت و وبلاگ خوب و مفیدی است و من بارها از مطالب آن استفاده کرده و لذت بردهام اما یک انتقاد به آن دارم که شاید تکراری به نظر برسد و انتقاد دیگرم کلی تر و متوجه وبلاگستان IT است که امیدوارم وبلاگنویسان، نویسندگان و دوستان عزیزم به آن توجه فرمایند.
مطلبی که یکپزشک منتشر کرد شامل تعدادی تصویر از کشور آمریکا در فصل زمستان بود. حالا کاری به آمریکا بودنش ندارم اما نمیشد به جای آمریکا چند عکس زیبا از «ایران زمستانی» منتشر کرد؟ حال آنکه تصاویری که در یکپزشک منتشر شد آنچنان تصاویر شگفتی آوری هم نبود! با این همه مهمترین نکته این مطلب از نظر من در انتهایی ترین خط آن قرار گرفته جایی که نوشته شده است «منبع» و به سایت آمریکایی Mashable لینک داده شده، یعنی همین چند خط متن و این تعداد عکس هم یک ترجمه و کپی است و طبیعی است که عکس ها دارد «آمریکای زمستانی» را جای «ایران زمستانی» به مخاطب نشان میدهد!
بهای کپی و ترجمه بیش از اندازه نابودی موج وبلاگی داخلی
این برای من بسیار گران بود که ببینم کار ترجمه در وبلاگستان دارد به جایی میرسد که مطالبی در این سطح هم دیگر از سایتهای خارجی کپی میشود و خلاقیت در وبلاگستان فارسی دارد رنگ میبازد و وبلاگها و سایتهایمان دارند برنده سیکلُمِ افتخارِ کپیِ فارسیِ سایت های خارجی بودن میشوند تا جایی که از گوشه و کنار شنیده ام برخیهایشان صرفا برای ترجمه مطالب سایت های خارجی پول های قابل توجهی نیز هزینه میکنند!
اینگونه میشود که موج وبلاگ نویسی ما را دارند منابع خارجی میدزند و به هر طرف که آنها میروند ما را هم به دنبال خود میکشانند بی آنکه اهمیتی بدهیم و رسما دیگر موج وبلاگی برایمان نمانده و حرفی از خودمان نداریم که بزنیم همه اش شده است گجت و دیوایس و برندهای تجاری خارجی مختلف و اخبارشان! آخر سالهای میلادی هم که میشود پر میشویم از عکسهای برتر سال از نگاه نیویورک تایمز و نشنال جئوگرافی و فلانی و بهمانی! حتی دروغ اول آوریل هم میگوییم! انگار دارد عادتمان میشود لقمه حاضر و آماده و جویده شده آنها را بخوریم و به خورد مخاطبانمان هم بدهیم.
تبلیغات مجانی در وبلاگستان
راستش دلم تنگ شده است برای وبلاگستانی که در آن خبری از سامسونگ و سونی و اپل و نوکیا و الجی و … نباشد یا کمتر باشد مثلا چه دلیلی دارد قبل از آن که محصولی تجاری به بازار بیاید، باید بارها و بارها مطالب تکراری مربوط به آن را از گمانه زنیها و شایعات گرفته تا دوز و کلک های تبلیغاتیشان در سایتها و وبلاگهایمان منتشر کنیم و بخوانیم؟ آخر مگر تبلیغات هم مجانی میشود؟
لطفا وبلاگ بنویسید
دلم برای وبلاگنویسان خوش ذوق و خلاق هم تنگ شده است در این روزگار وبلاگستان اگر کمی از وقتی که برای شبکههای اجتماعی جور و واجور میگذاریم کم کنیم و بیاییم و بنویسیم شاید وبلاگستان هم زیباتر شود. روی صحبتم با همه دوستان است با همه آنهایی که میتوانند بنویسند و حرفی برای گفتن دارند چه آنها که در گذشته وبلاگنویس بودهاند و چه آنها که تا به امروز تجربه وبلاگ نویسی نداشته اند. نترسید آستین ها را بالا بزنید و در همان حوزهای که تخصص و اطلاعات دارید بنویسید و سعی کنید حرف خودتان را بزنید و خلاق باشید و منتظر لایک هم نباشید که بدون لایک پای مطلب هم میشود نوشت.
امیدوارم این چند خط را برادرانه از من پذیرفته باشید و همچنین امیدوارم حرفی نزده باشم که به کسی بَر بخورد که هیچ گاه این گونه نخواسته ام. در آخر توجه شما را جلب میکنم به چند «عکس زیبا از یک ایران زمستانی» به امید پایان زمستان وبلاگستان.
ادامهی مطلب »
Comments